زن پدر

تقدیم به روح آزرده ای که هنوزازپس آن سالهارنج هستی سوزامروز هم میسوزدازپلشتی.

زن پدریعنی بلا،یعنی جفا،یعنی ریا

چون خوره،خوردن،خراشیدن

میان انزوا

زن پدریعنی نوای بی نوا

زن پدریعنی که درد بی دوا

حکمهای ناروا

زن پدریعنی مردد

درمیان حالت خوف ورجا

زن پدریعنی که درجای دگر

زندگی ِدیگری زیرو زِبَر

خواهری اندرخطر

دل پریش،خونین جگر

رفته ازیادونظر

بی تفاوت درمیان ِخشک وتَر

زن پدر،مسخ پدر،مرگ پدر

جنگ اعراب وعُمر

زن پدریعنی کُزِت دربی کسی

ناسزا،دشنام دادن

خوردن غصه بسی

آنچنان گردی وبرپوچی رسی

زن پدریعنی سیاهی،بی حیائی،بی پناهی

ناله ای اندرتباهی

زن پدریعنی کویرِمهربانی

خوفناک جادوگری درزندگانی

هدیه ی زهروشَرَنگ

برکودکی و نوجوانی وجوانی

ظلم کردن برمن ِ آزرده دل تا می توانی

زن پدریعنی که چاقو پَرت کردن

دست خواهرخون چکان

اشک درچشمان معصومش روان

کینه ی سوزنده ای

ازدخترش اندرنهان

زن پدراسکندروآتش زروی ِبغض وکین

زن پدریعنی مغول برروی زین

مردمانی دراسارت ازجفای خائنین

دست نامحرم فتادن این زمین

زن پدریعنی که خون

برکاشی ِحمام فین

مادران ازمرگ فرزندان خود زاروحزین

زن پدر یعنی اوین

زن پدریعنی که بامحمودافغان هم قرین

زن پدر یعنی هزارپایی مهیب

درمیان ابروان خالی عجیب

درنهانگاه وجودش خدعه و مکروفریب

کالبدش زندان یک روح غریب

ازتنور ِدیوگونش میکشد آتش لهیب

می زندبرخواهرزارم نهیب

درمیان ِجمع دیگرآنچنان خوب ونجیب

من چنان درزندگانی بی نصیب

برامیدِانتقام روزگارم بی شکیب

بردَرِویرانه ی روح وروانم

جغدجای عندلیب

زن پدریعنی که وی بادخترش

گردش و تفریح وشادی دربرش

سایه ی پول و سراویک پدر روی سرش

برگذشتن ازپُل ِآسودگیهاباخَرَش

آن دودیگررا نهادن بر دَرَش

زن پدر یعنی جنایت

زن پدریعنی خباثت

زن پدریعنی فتانت

فتنه ای دریک جنابت

زن پدریعنی پدررامرگ باشدتاقیامت

زن پدریعنی که دین وملعبه

زن پدریعنی که تیری ازکمان حرمله

زن پدریعنی که عطشان درکنارالقمه

زن پدریعنی تحمل کردن ِ یک همسرِ بی عاطفه

زن پدریعنی من ِبی طایفه

زن پدریعنی که خوناب جگر

زن پدریعنی که بیدادِپدر

زن پدریعنی که عُمری دربدر

زن پدر یعنی پگاهی بی سحر

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
گلشید پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ

اه متاسفم ازین همه جفا.

ازاینکه بزرگواری کرده وبه اتاقک ماسرزدی سپاسگزرارم

ژانوس دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:59 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


اگر این چگامه ی جانسوز با حداقل کلمه پگاه به آخرنمیرسید
وامیدباقی نمیگذاشت چگونه میتوانستم رد اشکهای سوزان را ازگونه هایم پاک کنم؟
به راستی به این جانوران انسان نما چه خواهد رفت؟
مابارگه دادیم این رفت ستم برما
برقصرستمکاران تاخودچه رسد خذلان

با احترام

ازلطف وبزرگواری شماسپاسگزارم ونیزازدرک بزرگ منشانه ی
شما

حمید شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ب.ظ http://hamiderror.blogfa.com

متا سفم....

متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد