اگه

اگه اون روز برسه

که جدائی برامون قصه باشه

اگه اون روزبرسه

که دَرِخونه ی غم بسته باشه

اگه اون روزبرسه

که هوای ِدلا

آفتابی باشه

هیچ کسی به هیچ کسی

دروغ نگه

حقه ودوزوکلک

دیگه درکارنباشه

مثِ سهراب که میگه

دونه های دلمون

پیداباشه

راستی راستی

چی میشه

اما اون روزمی رسه

می گی کِی؟

خیلی زود

روزی که نی های عالم

همشون غنچه کنن

روزخوب زندگی هم

می رسه

غصه نخور...!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
ژانوس جمعه 12 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


ادیسه ی عزیز

کاری بسیار جالب وشور انگیز است ازاین بابت به تو تبریک میگویم با زبان عامیانه سخن هوشمندانه گفتن بسیار جذاب است خاصه اینکه مثل همیشه انسان منتظر ه تا بالاخره در تخته نرد زندگی یک جفت شش درست حسابی بیادوکارو تموم کنه که بالاخره نمیدونم کی میخواد بیاد وبعد مسئله صداقت که شاید نزد بسیار کسان طبق معمول به پشیزی نیرزد ونهایتا مسئله ی تنهائی
بسیا خوب خوب خوب بخصوص سبک روائی که استناد به سهراب سپهری کرد بودی
با اخترام ادب ومحبت فراوان

ژانوس ای پیل پیلتن از بنده نوازی شماسپاسگزارم وازاینکه
دراین کویرسردبرهوت کسی رادارم که خودمواندیشه هایم
رادرک کندشوق یوسفم دامن میگیردپیروزباشید

بید مجنون پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

زکی خانومو !
منتظر کودوم بهاری؟

همون بهاری که من وتو فروتنانه یکدگررادوست داشته باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد