گپ وگفتی درخلوت

س-دنیاراچگونه میبینی؟

-دنیاواقعیت نازیبائی است مثل همیشه.

س-چرا؟

-دنیارا،ازاین جهت که میگویندبدست مردان تاریخ وسیاست بازان ساخته شده،ومردان سیاست چهره های زشت تاریخ اند.

س-یعنی چه؟

-منظورم این است که این مردان به نوعی آلوده بوده اند.

س-پس منظورت این است که دنیای تمیزی نداریم؟

-منظورم این است که دنیای کثیفی داریم.

س-چرااینطورمیبینی؟

-چون دنیاهم یک واقعیت است وهمه واقعیتهااخیراًکثیف شده اند.

س-ولی اطراف توپرازواقعیت است وتومیان آنهازندگی میکنی،می توانی تمیزبمانی؟

-درمیان واقعیتهای دور وبرم زندگی میکنم ولی خودم راباآنهاتطبیق نمیدهم،این فرق میکند.

س-تواگرمیتوانستی چطوردنیاراعوض میکردی؟

-ازقدیم یک نخسه برای عوض کردن دنیاپیچیده اند،که من هم شنیده ام.ولی بنظرم نسخه بدردخوری نیست نمیدانم کجاخوانده ام که برای عوض کردن دنیابایدهمه باهم متحدشوند،ولی فکرنمیکنی آنوقت تکلیف تنهایی های آدم چه میشود؟میترسم آنوقت مثلا ً«رنجبران سراسرجهان»حق داشته باشندبه عنوان نمک پاش ایدئولوژیک به تنهائیها ی روشنفکران سربکشندوروشنفکران حق داشته باشندشغال خلوت شاعران باشند.الآنش هم من میتوانم دنیای خودم راعوض کنم ولی دنیای تودست من نیست.دنیای من درخلوتهای من بامن عوض میشود.ولی دنیای تودربریدن توازتواست که بایدعوض شود،دنیای دیگران راهم خوددیگران بایدعوض کنند.ولی من شخصا ًاگربخواهم دنیایم عوض شودبایدیک دنیاتنهائی داشته باشم.

س-میگویندهوای شهرآلوده است تو چه میگوئی؟

-مهم این است که دستهای شهرآلوده نباشد.

س-درمیان دوستانت آدم بورژواهم هست؟

-دوستان بورژوای من همیشه درعمل وزندگی ازدوستان پرولتاریای من بهترومطبوع تربوده اند.چراکه دیده ام دوستان بورژواکمتر«بره قربانی»شده اند،گو اینکه پرولتاریا هم دیگرحالا به جای اینکه تنش بوی عرق بدهددارد،درسماع شبانه عرق ازتن میگیرد وبرای خودش به عرفان رسیده است.

س-عرفان رابرای من معنی کن؟

-عرفان معرفت به خویشتن است چرا که وقتی به دهلیزهای پیچیده ی درونت عارف شوی،تازه داری درخودت عرفان میکنی.بنابراین وقتی شروعش این باشدآخرش رامیتوان حدث زد.

س-روزهای بارانی چه بایدکرد؟

-یک ضربالمثل هندوستانی میگوید:«آه شاعرازباران مگو،بباران!»

س-درشهرتاکسیها چندرنگند.ترجیح میدادی چه رنگ بودند؟

-اینطورکه تاکسیها هستندبهتراست«رنگ گریز»داشته باشند.

س-مشکلت چیست؟

-مشکلم این است که چون نمیتوانم حرف بزنم،خیال میکنم که خیلی حرف دارم بزنم.

س-زن راچطورمعنی میکنی؟

-زنهاجزدرجلوی آینه معنی نمیشوند!

س-بنظرتواینهمه فعالیتهای اجتماعی که دارندبه آنهامعنی دیگری نمیبخشد؟

-زنهاوقتی هم که ازجامعه وملت حرف میزنند،طوری حرف میزنندکه انگاردارندبزک میکنند.

س-باپول چه بایدکرد؟

-وقتی میبینم کسی پول داردوخرجش نمیکندانگاربه من توهین میکند.

س- به عشق چطورنگاه میکنی؟

-عشق اخیرا ًدکان بقالی شده است.آنچه که باقی میماندبیان جسم و جنس است وهیچ،وخدایش«اروس».

نظرات 8 + ارسال نظر
فاطیما پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.injainjast.bhogsky.com

داشتم رد می‌شدم
دیدم حیف وبلاگ به این قشنگی ازش بگذرم!

از اشنایی باهات خوشحالم
سر بزن.

ای عزیزبزرگوارازاینکه منت نهاده وهرچندگذرابه ما سرزدی
سپاسگزارم حتما ْبه شماسرخواهم زد ولی لی کاش حداقل
نظری هرچندکوتاه میدادید.

فاطیما جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.injainjast.bhogsky.com

دنیا
عشق
کثیف
تمیز
زیبا
وطولانی...

متشکرم

ژانوس جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:04 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


ادیسه عزیز وبزرگوار

درست درست درست
ما از زمانیکه یادگرفته ایم هفته ای هفت هشت کیلو کتاب بخوانیم وخروارخرواربشنویم به هر چیزی درست نمیگوئیم دیدی برای تو سه تا درست نوشته ایم.
منی که بی روی وریا کارهای شمارا دنبال میکنم پست اخیرشما را نقطه ی عطفی در کارهای روبه رشد شما ارزیابی میکنم اگرچه میدانم در آینده در باره ی بعضی از مندرجات گفتمگفتتان تجدید نظر خواهید کرد ولی کار شما پر محتوا واموزنده است هم به لحاظ ساختاری هم به لحاظ محتوائی نه خیال کنی که میگویم در بعضی از نگرش هایت تجدید نطر میکنی معنیش این است که آنها درست نیست اتفاقا درستند کارت روبه کمال است ووقتی کار رو به کمال باشد چه بسا که تجدید نظر هم به کار آید من از این پست شما خوشم آمدم ولذت بردم کمتر میتوان اینهمه مطلب درست را در یک گفتمگفت جمع کرد .این گفتمگفت تو را اگرپایه ی یک مصاحبه در نظر بگیریم هیچکدام از وزرا ووکلا واستات های دانشگاههای ما هم قادر به بیان آنها نیستند
برایت آرزوی سلامت وتندرستی دارم هر کسی که به دیدنت می آید به دیدنش برو واگر در قد وقامتی بود که دوست داشتی بگو تا خدمتش برسیم درخدمت خودت هم هستیم
با احترام ادب ومحبت فراوان
آرزومند آرزوهای شما

چنانت دوست میدارم که گرروزی فراق افتد
توصبرازمن توانی کردومنصبرازتونتوانم
همیشه شادوهمیشه خوش باشی

بید مجنون شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

س-دنیاراچگونه میبینی؟
چشمامو بستم تا نبینمش
س-چرا؟
چرا ؟ نمیدونم ؟ واقعا چرا ؟ یعنی تو نمیدونی ؟
س-یعنی چه؟
یعنی همین
س-پس منظورت این است که دنیای تمیزی نداریم؟
حالا قضاوتش با خودت است تمیز یا کثیف یا بهتر بگویم زشت
س-چرااینطورمیبینی؟
اینطور نمیبینم اینطور هست تنها کاری که میتوانم بکنم این است که لااقل خودم پاک بمانم نه تمیز!
س-ولی اطراف توپرازواقعیت است وتومیان آنهازندگی میکنی،می توانی تمیزبمانی؟
پاک بودن یه چیزه تمیز بودن یه چیز اگه با واقعیت ها زندگی کنی نه نمیشه ولی اگه با حقیقت ها زندگی کنی میشه
س-تواگرمیتوانستی چطوردنیاراعوض میکردی؟
مادر ترزا میگه به کسی نگو که برو فلان محل رو جارو کن خودت جارو رو بردار و اون محل رو جارو کن در ضمن همیشه این جز ها هستند که کل رو میسازن
س-میگویندهوای شهرآلوده است تو چه میگوئی؟
من میگویم هوای اجتماع آلوده تر است
س-درمیان دوستانت آدم بورژواهم هست؟
نمی دانم بورژوا یعنی چی ؟ ساده تر و عامیانه تر بگو تا جوابت را بدهم مثلا داری با یه شهروند صحبت میکنی نه با یه جامعه شناس ویاروانشناس
س-عرفان رابرای من معنی کن؟
از اسمش بر میاد که شناسوندن باشه ولی واقعیتش تو جامعه ما پیچوندن و به هزار تا لحاف و تشک پیچیدنه یه حرفه که مثلا در دسترس هر کسی نباشه چون هر کسی لیاقتشو نداره و باید اونو کشف کرد تا قداستش حس بشه ولی به نظر من اگه عریان و برهنه باشه نه تنها حس میشه بلکه لمس هم میشه
س-روزهای بارانی چه بایدکرد؟
باید چتر برنداشت یعنی باید چتر هارو گذاشت توی خونه باید زیر بارون خیس شد باید گلی شد
س-درشهرتاکسیها چندرنگند.ترجیح میدادی چه رنگ بودند؟
جوک میگی ؟ حالا همه مشکلات حمل ونقل تموم شد فقط مونده رنگ تاکسیا حالا بیان مسافرارو جابجا کنن به خودشون میگم
س-مشکلت چیست؟
چشمای بسته زبونای لال گوشای کر و مغزایی که یادشون رفته باید فکر کنن
س-زن راچطورمعنی میکنی؟
معنیش نمیکنم در کنارش زندگی میکنم
س-بنظرتواینهمه فعالیتهای اجتماعی که دارندبه آنهامعنی دیگری نمیبخشد؟
گاهی وقتا این معنی های دیگه اس که به بعضیاشون فعالیتهای اجتماعی میبخشه
س-باپول چه بایدکرد؟
خرجش کرد مگه کار دیگه هم میشه کرد؟
س- به عشق چطورنگاه میکنی؟
با چشم بسته همونجوری که یه نابینا قرمز رو با گرما میفهمه

ببخش که متن ات رو خراب کردم برام جالب بود که من چه جوابایی دارم واسه همین جواب دادم گفته شاید بخوای بدونی

بیدمجنون عزیزحقاکه خودتویک شاهکارهستی جوابهایی که به پرسشهاداده ای عالی است هرچندکه این گفتگوتنهایه انتخاب بودازگلزار ادب ایران وبه من مربوط نمیشدامادوستی ومجالست باتوراباعث
فخرومباهات خودمیدانم.همیشه شادو همیشه خوش باشی

شبنمکده دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.abaei.persianblog.ir

بید مجنون بی باد
کوه بی فرهاد است

فاطیما سه‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:01 ب.ظ http://injainjast.blogsky.com

تولدم مبارک

حامد چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ http://lastleaf.blogsky.com/

سلام
سوالهای جالب و جوابهای هوشمندانه ای بود .. و البته انتحابی به جا
موفق باشی

بید مجنون یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ب.ظ http://from2008.blogsky.com

ادیسه عزیز من بیدمجنون هستم و دعوتت میکنم که بیایی و کامنتی را که یک آدم بی شعور بی شرف از جانب تو و به نام تو برای من نوشته است را ببینی و آنرا تکذیب کنی البته من این حیوان کثیف را مثل یک انگل کثیف شناسایی کردم و در وبلاگ خودش جوابش را دادم ولی خواهش میکنم که بیایی و این کامنت را که به نام تو برایم سند شده است را تکذیب کنی
امروز ۵/۱۲/۱۳۸۶ است و نام این پست من هم که به نام تو برایم کامنت رد شده است تفاهم است
منتظرت هستم

کامنت از خودمن است
شما به دکتر احتیاج داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد