آفتابه (۲)

آفتابه(2) 

تقدیم به روح متعفن پدرمریم نره واعوان وانصارخونخوارش

باغبانان وگل کاران ِارک،آن (آفتابه)راازلوله‌ی باریکش آب میکرده وازدرِگشادش روی گلهای خالی میکرده اند،بعدترروزی کودکی ضمن بازی آن رابرمیدارد وازدرگشادش آب کرده وازلوله باریکش به بچه های دیگرمی پاشد وناصرالدین شاه که شاهداین ماجرابوده ازنبوغ بچه به شگفت می آیدوآنروزراجشن ملی اعلام کرده جشن مفصلی میگیرند،بعدترهمان بچه شگفتی دیگری می آفریندیعنی باریختن آب به دست ِآلوده به گِل ِبچه دیگردرحضورشاه ودرباریان همه رابه این فکرمی اندازد که میتوان باریختن آب ازآن،جائی!راشست وازآنجا که همه جاهابه آنجاختم میشود فکراستفاده ازشستن آنجا!درمغزیکی ازدرباریان جرقه میزند.طبیعیست چون آشکارکردن این فکربکر میتوانسته سبب بیکاری لیسانندگان ازجمله خوداوشودبادادن رشوه آن شئی مسی رااندک اندک ازانظاردوروسپس به خانه‌ی خودمنتقل میکندوازآنروزیکی رابه کارمیگیردکه باریختن آب ازآن هنگام ضرورت آنجایش رابشوید.(ناتمام)

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام ان خانوم زیاد زرت و پرت می کنی جا کش

موش ترسو وبزدلی که خودرا پنهان میکند
بدون شک مورد تجاوز جسمی وروحی وبخصوص جنصی!!!قرارگرفته
ومحتاج درمان است وبا این کارها روح سرخورده اش آرام نمیگیرد

محمد جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:16 ب.ظ http://lohe-no.blogsky.com

سلام
می خواهم قبل از هر کاری به رسم مبارک و مقدس و از آسمان آمده ی ایرانی٬ که مثال تمام فضایل و کرامات و سعادات دیگر مردم این مرز و بوم و به جا آوردن اش موجب رحمت و به شکر اندر اش مزید نعمت است٬ به رسم چاپلوسان و لیسندگان که هر چند آن را نمی پسندم ولی همچو دیگر سنن ایرانی مطلق است و اگر از آن شانه خالی کنم خدایه نکرده سنگ می شوم٬ از نفیس دیباچه ای که بر مقدمه ی فرهنگ بی نظیر ایرانی آویخته ای از تو کمال تشکر را به جا آورم. هر چند کشف و ساخت آفتابه (کاش تحقیقی هم در مورد ریشه ی نام اش به انجام برسانی) از جانب خاندان و ایل و طایفه و خاندان بویناک قجر٬ سعادتی بزرگ بوده که در نهایت معدودی جان های پاک را از شر این شاهد چند و چون سفره ی آبگوشتی آن ها خلاصی بخشیده٬ ولی کاش روزی هم نبوغ ایرانی وسیله ای برای رفع بوی کله ی بازماندگان آن ریغ رحمت سرکشیدگان بدست دهد. شاید سفرهای محمود عاقبت همچین نتیجه ای را مانند فرنگ رفتن های ناصر سیبیل به ارمغان آورد. باشد که روزی فرزندان ایران به عنوان عضوی از جامعه ی جهانی٬ آبروی از دست رفته ی خود را بازیابند و روی بازگشت به جمع انسان ها را بدست آورند. ولی همین که امروز روز من و تو و خیلی های دیگر فهمیده ایم که با دست روی دست گذاشتن بهتر از آفتابه چیزی نصیب آن جای مبارک مان نمی شود٬ نشان از بوی الرحمان خیلی ها می دهد.
با ادب و احترام

باران چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:30 ب.ظ http://baran1372.persianblog.ir

به این وبلاگ سربزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد