آفتابه(۱)

آفتابه(1)

تقدیم به روح خبیث وپلیدخنزیرابوالوبلاگ اردبیلی لعنت اله علیه  

هیچکس نمیداندمردم ماقبل ازاختراع آفتابه ولولهنگ چه میکرده اندولی میتوان حدس زدکه آن روزهاروزهای بوگندوئی رابه یادمیاورند بطوریکه ازکنارهرکسیکه ردمیشده ای بوی گندش توراازخود بیزارمیکرده همچنانکه امروزه باعبورازکنارفرزندان آن پدران،بوی گندمغزهای علیل سیفلیسیشان به شکل منزجرکننده ای دل وجان برمیتابد.آنجنابان بعدازصدورِآن چیزبدبوی بی شکل شبیه خودخیرسرشان تنبان مبارک بالاکشیده  بندش محکم می کرده براه خودمیرفته اندوعده دیگربادستورمفتیان شهرباسایش سنگ وکلوخ به آن جای خودرفع مذلت میکرده والبته پول داران وخدالایق دیدگان بااستعمال لته پاره رفع حاجت میکرده اندازاین میان گویا بزرگان قوم مشکلی نداشته اندزیراهمیشه عده ای بادنجان دورقاب چین برای لیسش موضع مبارک دراختیار داشته اند.مطالعه شجره نامه هانشان میدهدکه نسل پرازنکبت همه جاسوسهاوجاکش هاوطبق کشها وبقیه جاهای معروف دیگروهوچیهاومبتلایان به بیماری لوچه پیچک وسوسولهاوبازجوهاوشکنجه گران ومیرغضبهاومفتبرهاومفتچرهاوراندخواران کنونی به این لیسندگان مواضع میرسد.بدرستی معلوم نیست ولی بنابه نتیجه مکتسبه ازاقوال آنهائیکه درروزگاران ازدیگران خشتک های بیشتری پاره کرده اندوداسنادموجوداست گویاناصرالدینشاه قاجارسفربه فرنگ نمونه ای ازآفتابه رادردرباریکی ازشاهان بزرگ مرتبه‌ی فرنگ میبیندوچون ذوق نقاشی داشته تصویری ازآن رابه حافظه مبارک میسپاردوراهی سرزمین گل وبلبل میشود وبه محض ورود به ایران مسگرالدوله را به حضورمی طلبدودستورساختن چیزی شبیه به آنچه رادرفرنگ مشاهده کردصادرمیکندطبیعی است که آنچه مسگرباشیان میساخته اندمقبول طبع شاهانه قرارنمیگرفته ودراینراه تعدادزیادی ازمسگرهای اصفهانی وکرمانی وهمدانی وارادانی ویزدی وقمی ومشهدی سرخودرادراین معامله ازدست میدهندتااینکه سرانجام مسگری ازمسگرهای تازه به دوران رسیده‌ی رفسنجان که درمسگرخانه‌ی آستان مبارک شاهانه مشغول کاربوده به نظرمیرسدسحرگاهی به دنبال یک الهام غیبی موفق میشودچیزی شبیه به منویات ملوکانه بسازدکه به دنبال آن صناعت بزرگ خاطرملوکانه خرسندوبرای این موفقیت بزرگ وافتخارآفرین جشن باشکوهی دردرباربرپامییشود،مسگرالدوله خطاکارگردن زده اموالش مصادره میشودومسگرباشی رفسنجانی به لقب مسگروادوله ای ملقب وبه جای وی به انجام وظیفه جدیدمشغول میشود.مدت هامصنوع مسگرباشی رفسنجانی به عنوان یک اختراع شگفت وشگرف که کسی نمیدانسته به چه درد میخوردهمواره دردیدوبازدیدهای شاه به عنوان افتخارملی وسندی مشعربرهوش بینظیرایرانیانیکه:هنرنزدایشان است وبس درمعرض دیدبازدیدکنندگان قرارمیگرفته.باری کمکمک مصنوع ِمسی ازنظرشاه صاحبقران می افتدومثل پایان کارهمه کس وهمه چیزازنظرافتاده که شبیه میهمان ناخوانده که شب اول طلا وشب دوم نقره شب سوم مس وشب چهارم  تس وچه بخواهی چه نخواهی نهایتافس میشودآن افتخارملی فس شده به حیاط ارک منتقل میگردد. (ناتمام)