آفتابه(2)
تقدیم به روح متعفن پدرمریم نره واعوان وانصارخونخوارش
باغبانان وگل کاران ِارک،آن (آفتابه)راازلولهی باریکش آب میکرده وازدرِگشادش روی گلهای خالی میکرده اند،بعدترروزی کودکی ضمن بازی آن رابرمیدارد وازدرگشادش آب کرده وازلوله باریکش به بچه های دیگرمی پاشد وناصرالدین شاه که شاهداین ماجرابوده ازنبوغ بچه به شگفت می آیدوآنروزراجشن ملی اعلام کرده جشن مفصلی میگیرند،بعدترهمان بچه شگفتی دیگری می آفریندیعنی باریختن آب به دست ِآلوده به گِل ِبچه دیگردرحضورشاه ودرباریان همه رابه این فکرمی اندازد که میتوان باریختن آب ازآن،جائی!راشست وازآنجا که همه جاهابه آنجاختم میشود فکراستفاده ازشستن آنجا!درمغزیکی ازدرباریان جرقه میزند.طبیعیست چون آشکارکردن این فکربکر میتوانسته سبب بیکاری لیسانندگان ازجمله خوداوشودبادادن رشوه آن شئی مسی رااندک اندک ازانظاردوروسپس به خانهی خودمنتقل میکندوازآنروزیکی رابه کارمیگیردکه باریختن آب ازآن هنگام ضرورت آنجایش رابشوید.(ناتمام)