مناظره منبرودار

منبرازپشت شیشه ی مسجد

چشمش افتادبه چوبه ی دار

عصبی گشت وغیضی وغضبی

نابگ برزدکه ای جنایتکار

نرده ی کعبه حرمتش کم بود

که شدی داروشحنه شرم بدار

داربعدازسلام وعرض ادب

ازگناه خویش نکرداستغفار

گفت مانیزخادم شرعیم

صورت اخیاگریااشرار

توقلم می زنی وماغلظت

غلظت ازماوقضاوت ازسرکار

تانه فتوی دهندمنبرومیز

دارکی میشودسروسردار

دارعاقبت زجادررفت

روبه درتاکه بشنوددیوار

گفت منبرتوگرمنبربود

کارمردم نمیکشیدبه دار

شعراززنده یادشهریار