سرودی دیگرگونه

آه ای اودوسئوس بزرگ،ترا میخواهم آتنا،رافراخوانی تابه یاری آن ایزدبانو،هرارابخواهیم تاازبارگاه زئوس خدای خدایان همچون که برای تو،برای ما نیزمومی فراهم آوردتابدان گوشهایمان رافروبندیم وبدین سان خودرا،ازاصوات کریه وگوش آزار ِسیرن کوتوله های ِکوته قامت ِزشت خوی ِ امروزکه باآن کله های سنگی شان ناریارامی آزارندبرهانیم.

آه ای اولیس ای ناخدای ِدریاهای ِناآرام ترامیخوانم تامارا درکنارخودباهمان زنجیرها برعرشه ی کشتیت بربندی وبه همراه آن ایزدآبهاپوسیدون رابخواهی آرامشی به دریای ِناآرام ِناریابازگرداند.

آه ای اولیس ِشیوه گرِروباه صفت که ایزدبانوی ِسرنوشت هم نمی توانست زره ات رابشکافد،طلب ِآن دارم تاآخائیان راکه ساقبندهائی نقره ای دارندبه مددم فراخوانی وهفائیستوس خدای ِصنعت گران وفرزندزئوس وهرا،راباتمام ِبی وفائیهایی که دیده بخواهی  آنان رابا،زوبینهایی سخت وستوارازچوب خیزران زیناوند گرداندتابه یاری ِهم کوههای ناریاراباآن کله های ِ سنگی شان بشکافیم،چنان که زان پس به لطف خدا بانوی ِباران

دریاچه هایی زلال وپاک وگوارابه جای آن کله های سنگی نوازشگرِچشمهایمان گردانیم.

ازتومیخواهم دستهایم رادردستهایت نهی وبه همراه خویش به سرای ِهادسم بری تابه نزد تیرزیاس دانادرآیم وسبب این همه ناروائی که برناریارفته است رابدانم.

آه ای اولیس دلاور،نستور پیر زبان بازرابازگوتابه همراهی پشوتن داناراه نجاتی برای ناریای زخمی ما بیابند.ونیز شبان نگه دارنده ی گله هاورمه هارابگوتاورزایانی بی لک وپیس وسالم ارزانیم کنند تابابرخی کردنشان نزد خدای خدایان اورابخواهم اززهدان روشن ونورانی ناریا تلماک هایی ستبر،ورزیده،آگاه ودانابزایاندتاباتبرهای نقره ای خویش تنه ی تاریکی رادرهم بشکنند. ونیزازتومیخواهم قلم صادق فیروزه ای رنگ

بدست گیری وبه هدایت ناریا همت گماری تاهمه کس بداند این عوعوی سگان آنان نیز بگذرد.

آه ای اولیس مینوی پستان و پلشتان برخوانِِ ِیغما،ناریای ِنازنین مرابه تاراج میبرندبرخیزوبیاتاباردیگراسب چوبینت را،ازنوبسازیم وزیناوند شده درآن پنهان شویم.  

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
ژانوس دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:36 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com


جهان وجهانیان چون رازی سر به مهربه راه خویش رفته اند وازمیان آدمیان تنهاآنانکه رمزخوانی آموخته اند توانسته اند ازآنهمه پیچیدگی چیزکی دریابندواین مهم اتفاق نیفتاده مگر کسی که درسایه ی رنج وزحمت زبان به رمزگوئی گشاده باشدکه زان میان زبان اسطوره زبان فاخری برای رمزگوئی ورمزدانی است زبانی که شما بدرستی آموخته اید وبدرستی بکارمیبرید .بدون شک آنکه به زبان رمز سخن میگوید از ابتذال رویگردان است وکسی که از ابتذال رویگردان است اگرراست بگوید دیگربه حیطه ای قدم نهاده که شایسته دوستی ودوست داشتن است.ابتذال گریزان ازپرده دری بیزارند
وزبان شسته روفته وعریان را برای بیان نکته های بزرگ حقیرمیشمارد در پوشیدگی لطفی است که دانه در سایه ی پوشیدگی رویش میابد وگل ودانه میدهد ونطفه آدمی درتاریکی وپوشیدگی نضج میگیرد وسپس میروید ومی بالد

با ابراز محبت فراوان

ژانوس ای دانای دانایان:
شایدخیلی ها بادیدن این کامنتها فکرکنند که ما خیلی
از هم متشکریم اما آن کس که اهل بشارت واشارت
باشدخواهددانست که دراینجا عشق وجوششی جریان
داردکه مریدرابی هیچ الزامی وامیدارد که سینه چاکانه
سردرقدم مرادش بگذاردگذاریدنی.همانگونه که قبل از
این نیز گفته ام توراه ورسم عشق ودوستی رابه کسان
زیادی آموختی وخودراشرافتمندانه وبی دریغ در اختیار
دوستان نهادی ،اما بعضی ازآنها رذیلانه فرش رااززیر
پایت بدرمی آوردند!ولی بدان وآگاه باش کسان دیگری
چون من باعزت وافتخارسرنثارت میکنند.مراعهدی است
باتو....

ژانوس پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:30 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

پس چی شد ؟دیارت نیساپ کی میای؟

هیچ ناراحت نباش آمدم

محمد سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:21 ق.ظ

سلام ادیسه عزیز

از اینکه این دریچه شیشه ای باعث شده که بتوانم نوشته هایت را دنبال کنم بسیار خوشحالم

همیشه تندرست و موفق باشی

محمد

ازلطف وتشویق شماکمال امتنان راداشته وسربلندی شماراخواهانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد